سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق بین زن و شوهر

عشق بین زن و شوهردر اسلام رابطه ایده آل زن و مرد به شکل رابطه عاشقانه تعریف شده است. هر کسی اندک آشنایی به فرمایش معصومین داشته باشد خواهد دانست که با توجه به سفارشات و دستوراتی که در دین داده شده (که در این مختصر تشریح همه آنها ممکن نیست) مرد در جایگاه معشوق و زن در جایگاه عاشق است. برای همین مختصری در مورد معنی عشق و عاشقی عرض میکنم.

تمایلات بین انسان ها و دیگر افراد و اشیاء و ... به چند شکل قابل تصور است:

اگر این تمایل بدون داشتن ارتباط قلبی و تعلق قلبی باشد و صرفا به خاطر جذابیت‌ها و احساس نیازی که انسان به آن فرد یا آن شیء یا ... می کند به وجود بیایید و با از بین رفتن عامل چنین جذابیتی اصل این تمایل و علاقه هم از بین خواهد رفت. برای همین است که زندگی اکثر افراد جامعه (البته متاسفانه) با کوچکترین تغییری در ظاهر و سن زن یا شرایط مالی و جایگاه اجتماعی مرد دچار تغییرات مخرب میشه. هر چند ممکن است این تمایلات و علاقه های ظاهری خیلی شدید هم باشند و با عشق اشتباه گرفته شوند.

اگر علاقه بین دو نفر ریشه در ارتباط قلبی آنها داشته باشد به آن محبت و عشق گفته می شود. البته محبت ارتباط قلبی است که در دو طرف یکسان است و عامل آن وجود اشتراکات و سنخیت بین دو نفر است. اگر کسی نسبت به دیگری محبتی دارد حتما باید طرف مقابل هم دقیقا همین حس را به او داشته باشد. دو نفری که نسبت به هم محبت دارند کارهایی که به خاطر این محبت برای هم انجام می دهند ریشه در محبتشان دارد و برای همین دو نفری که محب همدیگر هستند بدون هیچ چشم داشت و توقعی به همدیگر محبت می ورزند و به این فکر نمی کنند که طرف مقابل هم محبت آنها را جبران کند.

اما اگر این ارتباط قلبی از یک نفر شروع شود و عامل آن هم احساس نیاز به جبران کمبود یا از بین بردن نقصی باشد به آن عشق گفته می شود. البته وجود این لازم نیست به خاطر نیاز واقعی باشد و همین که یک یا چند نفر به یک شخص یا حتی شیء یا ... احساس نیاز کنند و آن شخص یا شیء یا ... از بعضی یا تمام جهات از خود برتر بدانند چنین ارتباطی به وجود خواهد آمد. کسی که عاشق است نمی تواند معشوق همان فرد باشد و کسی که معشوق کسی است نمی تواند عاشق او باشد. کسی که عاشق است معشوق را الگوی خود قرار داده و تمام تلاش او بر این است که مانند معشوق شود و در راه این عشق هیچ چشم داشت و توقعی جز شبیه معشوق شدن را ندارد. کسی که عاشق است مطیع معشوق است و این اطاعت را سبب نزدیکی و قرب به معشوق می داند. عاشق اعمال و رفتار و گفتارش مانند معشوق می شود و جز معشوق هیچ نمی بیند. عاشق تمام دل و جان خود را وقف معشوق می کند و در دل او جز معشوق چیز دیگری وجود ندارد. اما یک معشوق ممکن است عشاق زیادی داشته باشد. 
برای اینکه عشقی به وجود بیاید نیاز نیست که حتما معشوق واقعا بالاتر و ارزشمندتر از عاشق باشد. بلکه کافی است که عاشق چنین تصوری داشته باشد، پس در نتیجه این حس به وجود خواهد آمد. کسی که عاشق یک هنرپیشه یا ورزشکار یا حتی عاشق یک ماشین یا پول یا هر چیز دیگر است تمام فکر و ذکر و انرژی خود را صرف رسیدن به معشوق می کند. سعی می کند بیش از پیش رنگ و بوی معشوق را بگیرد و تا امکان دارد مانند او شود. مانند او لباس ببوشد و مانند او راه برود و مانند او حرف بزند. عاشق کسانی و چیزهایی که رنگ و بوی معشوق را دارند دوست دارد و برایش عزیز هستند. همچنین کسی که عاشق زنی است به این خاطر است که به زیبایی و جذابیت و ... احساس نیاز ذاتی می کند و این ویژگی‌ها و صاحب این ویژگی ها را از خود بالاتر و والاتر می داند و سعی می کند همیشه همراه او باشد و مانند او شود.
همچنین است کسی که عاشق خدا است جز خدا یا کسانی که مجرای فیض خدا هستند و آینه تمام نمای خدا هستند چیزی و کسی برایش مهم نیست. هرکسی و هر چیزی همانقدر مهم است که معشوق یگانه برایش مهم باشد. کسی که عاشق خداست اگر عاشق ائمه و ... است به این خاطر است که آنها رنگ خدایی دارند و نشانه های معشوق در وجود آنها قابل مشاهده است. کسی که عاشق تنها معشوق عالم باشد جز آنچه خدا می خواهد نمی خواد. گوش او گوش خدا می شود. چشم او چشم خدا می شود. زبان او زبان خدا می شود. 
چنین کسی اگر عاشق شوهر خودش هم هست به این خاطر است که او را وسیله و مجرای رسیدن به تنها معشوق می داند و می بیند.



کلمات کلیدی :