روابط زن و مرد - 1
نوشته شده توسط محسن مقدس زاده در تاریخ یکشنبه 93/3/25
«مغالطه هایی در مورد انحرافات جنسی»
از جمله مغالطهها و سفسطههایی که میشود این است که با وجود اینکه حکومت ایران اسلامی است و قوانین اسلامی در آن اجرا میشوند در ایران هم آمار تجاوز و ... وجود دارد و ...
البته تصور هم می کنند که چه مسئله لاینحلی رو اختراع کردهاند و ...
ولی اگر به چند مطلب ساده دقت کنند و به عبارتی ذهنشان به جای قاطی کردن مسائل آنها را از هم تفکیک بدهند جواب خیلی روشن و واضح است.
قبل از ورود به این مغالطهها باید عرض شود که از نظر اسلام هر ارتباطی خارج از حدود شرعی که بر اساس محرکهای جنسی باشد ممنوع و غیرمجاز است. چه نگاه و چه لمس و ...
1- مغالطه اول در مورد عادی شدن نگاه به نامحرم و ... در جوامع آزاد و بی بند و بار است که با قاطی نکرد مسائل و تفکیک آنها نتیجه روشن است:
اولا: از جهت جسمی همیشه در هر جامعهای یک عده بیماری روانی یا جنسی یا جنسی-روانی وجود دارند. ممکن است در هر شرایطی یک عده حتی از دیدن زن چادری و عفیف هم تحریک بشوند! قطعا چنین افرادی بیمار هستند و باید خود را معالجه کنند و ربطی دستورات دینی ندارد.
همچنین اگر یک مرد سالم در مواجهه با جذابیتهای جنسی هیچ حسی به او دست ندهد بیمار است! وقتی غریزه جنسی در وجود مرد است چرا باید هیچ حسی از دیدن زن به ما دست ندهد!؟ یا خیلی طبعشان سرد است که خودش یک بیماری است و یا اینکه آنقدر دیدهاند و لمس کردهاند و ... که در آن حد برایشان عادی شده است که غیر از عواقبی که به آن اشاره خواهد شد اتفاقا این عادی شدن نشانه سلامتی نیست و همچنین به صورت بیمارگونه گشتن دنبال محرکهای تازه تر هم نشانه سلامتی نیست. پس از نظر اسلام چشم پاک بودن به معنی انکار غریزه خدادادی و نادیده گرفتن آن نیست. با سرکوب و نادیده گرفتن نیاز نمی توان آن را از بین برد. از نظر اسلام چشم پاک بودن به معنی این نیست که محرکهای جنسی را ببینیم هیچ حسی به ما دست ندهد که این نشانه عدم سلامتی است! از نظر دین در عین حال که مرد سالم است و از دیدن محرکهای جنسی تحریک میشود ولی چشم و دل خودش را کنترل میکند و روابط جنسی خودش را (چه روابط جنسی خاص و مرحله آخر و چه نگاه و لمس و ...) محدود به حلال الهی میکند که حتی اگر به شکل چند همسری هم باشد ولی همان چند همسری هم دارای محدودیتها و احکام و دستورات خاصی است که در مقابل روابط نامحدود غیر مشروع قابل مقایسه نیست.
ثانیا: یک طرف رابطه جنسی مرد است ولی طرف دیگر آن زن است! قطعا وقتی زن با جلوه گری و ... سعی در جذب مرد می کنه منصفانه نیست که مقصر را تنها مرد بدانیم. وقتی زن برای مردان دیگر جلوهگری می کند قطعا هر دو در انحرافی که شکل می?گیرد مقصرند. چه اینکه مرد (هر چند سخت) میتوانست خودش را کنترل کند و از طرف دیگر هم اگر صحنههای محرک جنسی در سطح جامعه وجود نداشته و محدود به حلال الهی باشند قطعا مردانی که بیمار نیستند و کمی خودداری دارند مرتکب اعمال منافی عقت نمی شوند.
ثالثا: علاوه بر اینکه غریزه جنسی در جسم ما وجود دارد و نداشتن حس خاص در مقابل محرکهای جنسی نشانه بیماری و عدم سلامت است ولی تبعات دیگری را هم برای خود فرد و جامعه دارد! از طرفی چون افراد اینچنینی مانند معتادی که روز به روز نیازش به مواد بیشتر و متنوعتر و ... است به محرکهای بالاتر و قویتر نیاز دارند دیگر روابط محدود به یک یا حتی چند نفر (به شکل محدود) برایشان محرک نبوده و مانند بیماری یا کسی که به خاطر استفاده از غذاهای کاذب دچار سیری کاذب شدهاند هستند که با توجه به اینکه نیاز به غذا دارند میلی به آن ندارند. اینچنین افرادی هم از طرفی نیاز به تامین غریزه جنسی دارند و از طرفی چون محرکهای محدود به یک یا چند نفر محدود برایشان عادی و تکراری شده است و از اینها تحریک نمی شوند مانند بیماری یا کسی که دچار سیری کاذب است هستند که با اینکه نیاز به تامین غریزه جنسی را دارد ولی میلی به آن ندارد. وجود میلی جنسی و عدم تحریک با محرکهای عادی باعث میشود که روابط جنسی (نه فقط رابطه جنسی نهایی و خاص) بلکه به شکل نگاه و لمس و ... در بیرون خانه شکل بگیرد و البته آرام آرام به سمت مراحل آخر به شکل روابط نامحدود جنسی و نیز تجاوز و نیز روابط بیبندوبار جنسی حتی به شکل رسمی و ... منجر میشود.
عادی شدن جذابیتهای جنسی همسر و در نتیجه فرو ریختن بنیان خانواده و تجاوز و روابط گسترده نامشروع و تجارت گسترده پورنوگرافی و حتی سازماندهی آن به شکل جشنوارههای فیلمهای سینمایی پورن و اعطای جوایز به دسته ای از فیلم ها که فقط به منظور نمایش صریح و کاملا واضح رابطه جنسی ساخته می شوند (بر خلاف فیلمهای اروتیک که هر چند آن هم انحراف و بیبندوباری است و ممکن است شامل این روابط باشند ولی هدف کامل از ساخت آنها نمایش صریح روابط جنسی نیست) نشان از عمق فاجعه دارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87_%D
8%A7%DB%8C%E2%80%8C%D9%88%DB%8C%E2%80%8C%D8%A7%D9%86
2- مغالطه دیگری که در این زمینه مطرح میشود این است که با وجود اجبار بر حجاب بعضی انحرافات حتی بین افراد مذهبی و حتی افرادی که خودشان هم چادری و خیلی محجب هستند هم رخ میدهد!
پاسخ این سوال هم ساده است!
فقط کافی است که مسائل را از هم تفکیک کرد.
اولا کجا گفته شده که مذهبی بودن فقط به نماز خواندن و روزه گرفتن و ... است؟ البته نماز و روزه شرط لازم هستند ولی شرط کافی نیستند. فردی مذهبی است که متعبد و مقید به شرع و دستورات خدا باشد. کسی مذهبی است که باور داشته باشد که هر دستوری از جانب خدا و هر توصیه و نهی از جانب او به نفع ماست و هر چیزی که خدا دستور به انجام آن داده یا توصیه به آن کرده است زیبا و پسندیده و خوب و به نفع ماست و هر چیزی که خدا از آن نهی کرده است زشت و بد و به ضرر ماست. علاوه بر آن اینچنین فردی باید روی خودش کار کند و با امراض روحی و قلبی همچون حسد و شرخواهی و عجب و ... و همچنین افعال زشت در راستای ریشهکن کردن آن مبارزه کند و آرام آرام به سمت تقید کامل و تعبد تام برود. چنین فردی قطعا خطاهای بزرگ از او سر نمی زند و اگر کسی خطای بزرگی از او سر بزند قطعا به اندازه کافی بر روی خودسازی خودش کار نکرده است. البته معیار بزرگ بودن خطا و ... هم دقیقا و کاملا از طرف خدا و به واسطه انبیاء و ائمه حق تعیین می شوند. و صد البته یکی از خطاهای بزرگ متهم کردن بیدلیل و مدرک دیگران و فقط بر اساس حدس و گمان به خطا است!
پس داشتن بعضی ظواهر مذهبی برای خودداری از گناه کافی نیست. باور عمیق قلبی به قبح گناه و خودسازی در راستای ریشهکن کردن عادات زشت و امراض قلبی و روحی در کنار آنها لازم است.
ثانیا در راستای مورد اول عرض میشود که دین یک مجموعه کامل است که باید به همه آن باور داشت و سعی در تقید به تمام آن داشت.
در زمینه حجاب هم اگر واقعا کسی مقید به دین است علاوه بر حفظ حجاب واجب ظاهری باید از هر نوع جلوهگری و سعی در جذب نامحرم خودداری کند و در سخن گفتن و گفتار و رفتار طوری نباشد که نامحرم را به سمت خود جذب کند. معمولا چنین زنانی حتی اگر نامحرم مقابلشان از نظر جنسی بیمار هم باشد با رفتار خود او را از خود بیزار می کنند. قطعا چنین رفتاری برای افراد سالم لزومی ندارد ولی برای در امان ماندن از مردان بیمار باید چنین کرد.
در همین راستا قطعا در چنین جامعهای مردان هم باید باور کامل به دستورات دین داشته باشند و در مورد تقید کامل به مسائل شرعی و نیز مبارزه با امراض قلبی و روحی تلاش کامل کرده باشند.
ثالثا در راستای موارد قبلی روش تربیت دینی و نکات و ظرایف آن هم برای کسی که در مکتب دین پرورش یافته روشن است. البته ذهن تفکیک کننده باز متوجه این نکته است که گاهی عدم تربیت صحیح به خاطر عدم توجه و دقت کامل پدر و مادر در مورد تربیت صحیح دینی است و گاهی با تمام تلاش خود چون انسان یک موجود مختار است و به زور نمی توان او را به راه حق هدایت کرد و نیز تاثیر عوامل دیگر از جمله دوستان ناباب و فضای مسموم جامعه و فیلمهای منحرف کنند و ... در نهایت به راه صحیح هدایت نمی شود و چه بسا پسر یک پیامبر صاحب شریعت مانند حضرت نوح علیه السلام هم جزء کفار غیر قابل هدایت باشد.
3- مغالطه دیگری که در این رابطه مطرح می شود این است که چرا با این همه اجبار نتیجه مناسبی گرفته نشده است. اصلا مگر به اجبار می توان کسی را هدایت کرد و به بهشت برد؟ یا به قول بعضیها مگر بهشت رفتن اجباری است!
باز با دقت و تفکیک مسائل جواب روشن است:
اولا اجبار در هر جامعهای به صورت قانون وجود دارد. وجود قانون برای هر جامعهای (اسلامی یا غیر اسلامی) یک مطلب بدیهی عقلی است. برای اینکه بدون قانون قطعا در جامعه هرج و مرج حاکم خواهد شد. تنها تفاوت اینجاست که در یک جامعه قانون بر اساس عرف و نظر اکثریت است و در یک جامعه دیگر بر اساس قوانین دین و ... قطعا کسانی که باور ندارند که قانون جامعه دقیقا بر اساس مبانی اسلام باشد قطعا آنرا نخواهند پذیرفت. و البته چنین توقعی هم از آنها نمی رود. به هر حال هر حکومتی بر اساس باورهای خودش نوع حکومت را تعیین می کند و بر اساس همان باورها قوانین را تدوین می کند.
پس همانطور که در یک جامعه نظام حاکم باور دارد که حکومت با نظر اکثریت مشروعیت پیدا می کند و قوانین هم باید با نظر اکثریت تدوین شود در یک جامعه دیگر حکومت باور دارد که حکومت بر اساس دستورات دینی مشروعیت پیدا می کند و قوانین هم دقیقا باید بر اساس اسلام باشد.
بر اساس قوانین دینی از یک منظر قوانین به دو نوع حق الناس و حق الله تقسیم می شوند. یکی از تفاوتهای این دو نوع حق این است که حق الله اگر به صورت آشکار و به شکل عمومی صورت بگیرد جرم است (مثل بد حجابی) و حق الناس حتی اگر مخفی هم باشد و البته قابل اثبات باشد جرم است.
بر اساس همین دستورات دینی هم نفاق و ریا پلید و زشت است و هم معصیت علنی. از نظر دین یک بدحجابی که اگر مخفیانه باشد گناه صغیره است در صورت انجام آشکار همراه چند گناه کبیره که توبه از آنها هم به راحتی امکان پذیر نیست میباشد. معصیت علنی علاوه بر اصل گناه چند عنوان گناه کبیره هم دارد که آثار سوء بالایی دارند که به همین خاطر توبه از آنها هم مشکل است.
از جمله گناهان کبیره مذکور این است که انجام علنی معصیت باعث ترویج و تبلیغ معصیت و امر به منکر میشود که پیش کسی که اندکی آشنایی با مفاهیم دینی داشته باشند سنگینی گناه گمراه کردن دیگران و تبلیغ و ترویج معصیت و امر به منکر کاملا روشن است. از جمله گناهان کبیره مذکور این است که انجام علنی معصیت باعث ریختن قبح معصیت و عادی شدن آن می شود. قبح شکنی از معصیت زمینه را برای ترویج و گسترش معصیت آماده میکند. چه اینکه در جامعه ای که حتی حلال الهی هم قبح داشته باشد (مثل تعدد زوجات) انجام حلال هم با مشکلات ظاهری و فشارهای روانی مواجه است. قطعا اگر کسی زمینه مساعد برای انجام معصیت نداشته باشد سعی در عدم انجام علنی آن میکند. هر چند مخفی کردن آن و مقید جلوه دادن خود هم قبحی بالا دارد ولی هر چه هست نفاق و ریا خود فرد را تباه می کند و انجام علنی معصیت جامعه را! از جمله گناهان کبیره مذکور این است که انجام علنی معصیت باعث شکستن حریم احکام و دستورات الهی که ناموس الهی هستند می شود و کسی که حریم الهی را به شکل علنی بشکند قطعا جرمش بسیار بالاتر است.
پس جلوگیری از انجام علنی معصیت (در صورت امکان و وجود شرایط) ربطی به هدایت افراد ندارد. البته مسلما هدایت افراد یکی از اهداف والا و بالا است ولی مسلما این هدایت با اجبار امکان ندارد که لااکراه فی الدین. چرا که قبول دین و باور و ایمان به آن با اجبار سازگار نیست. پس جلوگیری از انجام علنی معصیت به خاطر جلوگیری از مفاسدی است که ذکر شد نه به خاطر هدایت افراد.
حال در یک باور فقط دزدی و دروغ و مانند آن قبیح شمرده میشود و در باور دیگر علاوه بر دزدی و دروغ انجام علنی معصیت هم قبیح شمرده می شود و انجام آن جرم است و مسلما قوانین هم بر اساس باور حاکمان تدوین خواهد شد.
ثانیا همانطور که موارد قبل اشاره شد و برای کسی که ذهنش قدرت تفکیک و تمییز مسائل را دارد واضح است هر اتفاقی که در جامعه میافتد عوامل مختلفی در آن دخیل هستند. قطعا حکومت در مورد هدایت افراد و دفع و رفع مفاسد و معاصی مسئول است. قطعا خود مردم و افراد مدعی دین هم در دفع و رفع مفاسد و معاصی مسئولند. چه اینکه اگر مردم به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر خود عمل میکردند قطعا شاهد وضع فعلی نبودیم. این وضع یک روزه به وجود نیامده است بلکه آرام آرام با بیتفاوتی افراد مدعی دین قبح آن ریخته شده و عادی شده است و با انجام علنی معصیت و گسترش آن این چرخه معیوب گستردهتر شده و معصیت علنی عدهای به تشویق دیگران و نیز ریختن قبح گناه و عادی شدن و چه بسا پسندیده جلوه دادن آن شده است و همین چرخه به شکل مستمر ادامه داشته است و مسلما در صورت سکوت بیشتر حد یقف نخواهد داشت! قطعا رسانههای منحرف کنند و مسموم تأثیر بالایی داشتهاند! قطعا دوستان و اطرافیان منحرف هم نقش اساسی دارند! و مهمتر از همه خود فرد در انحراف خودش نقش اصلی را دارد! چه اینکه خود فرد مختار و دارای اختیار است و گناهکار بودن دیگران باعث سلب مسئولیت از خود فرد نمیشود. چه اینکه بسیاری از افراد (هر چند اقلیت) بودهاند که بر هوای نفس و خواهشهای نفسانی که در تعارض و تضاد با اوامر و نواهی الهی است غلبه کردهاند و در محدوده حلال الهی (چه دیگران خوششان بیاید و چه خوششان نیاید) قدم برداشتهاند.
ثالثا با توجه به عرایض قبلی قطعا پدر و مادر هم در تربیت صحیح دینی مسئول هستند. صرفا ادعای دین داشتن و عدم توجه به تربیت دینی بر اساس فرمایش معصومین علیهم السلام نتیجه دینی نخواهد داشت. بله! قطعا به خاطر اینکه در تربیت فرد (با توجه به بند قبلی) افراد مختلفی از جمله خود فرد به جهت اختیاری که دارد مؤثر هستند نمیتوان تقصیر گمراهی فرزند را به گردن پدر و مادر انداخت چه اینکه فرزند پیامبر بزرگ خدا حضرت نوح علیه السلام هم جزء کفار غیر قابل هدایت بود ولی قطعا در بسیاری از موارد کوتاهی پدر و مادر نقش اساسی در گمراهی فرزند دارد.
کلمات کلیدی : مغالطه، سفسطه، تجاوز، مسائل جنسی، عادی شدن جنس مخالف، گناه علنی، لااکراه فی الدین، آزادی، عرف، حکومت اسلامی، تربیت، قانون، حلال، حرام