وبلاگ :
يادداشتهاي شخصي محسن مقدس زاده
يادداشت :
مختصري از اشكالات علوم جديد مخصوصاً طبّ
نظرات :
6
خصوصي ،
36
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
حميدرضا رحيمي
ممنون؛
جامعه ما در برخورد با مدرنيته تقريبا سه موضوع کلي گرفته:
1- گروهي که اصالت را به مدرنيته داده اند (چه دين را قبول داشته باشند چه نداشته باشند)
2- گروهي که اصالت را به دين داده اند اما معتقدند تمدن غرب خوب و بدش از هم قابل تفکيکند و قائل به وجود قلمرو براي دين و قابليت تعامل با برخي وجوه غرب اند.
3- گروهي که اصالت را به دين مي دهند و قائل به دين حداکثري هستند و تمدن غرب را پيوسته و غير قابل تفکيک مي دانند.
فرهنگستان علوم اسلامي در گروه سوم است. البته اگر به طور جزئي تر بخواهيم وارد تفکراتشان شويم، ايشان معتقدند که
اگر کسي بدون ايمان اجتهاد کند فهمش براي خودش هم حجت نيست چه رسد به ديگران و بالاتر از اين فقيه نيازمند ابتهال و تضرع است و فقيهي که بدون ابتهال و تضرع اجتهاد کرد ،فتوايش براي مقلدان حجت نيست، عبوديت شرط ثبوتي اجتهاد است.
ايشان برخلاف مرحوم اصفهاني و ديگران که سيره عقلا را نسبت به هم عقلا در نظر مي گيرند چه مؤمن و چه کافر معتقدند که فقط سير? مؤمان جزء سير? عقلا محسوب مي شود. و غير مؤمنان از عقلا نيستد ،بلکه آنان مصداق "الذي يتخطبه الشيطان من المس" (کسي که شيطان بر اثر تماس او را آشفته و ديوانه کرده است) هستند. مثلا ايشان
در مورد معناي لغت هم مي گويند: ما معتقديم بايد حتي فهم معناي لغت را با تعبد و ابتهال فهميد و لذا از المنجد که نويسنده آن غير مسلمان است استفاده نمي کنيم و فهم معناي لغت را هم از قرآن و روايات طلب مي کنيم.
البته استماع سخن از معصوم غير از اجتهاد است و آن استماع حجت است و مشروط به ايمان نيست دلايل اين مباحث نيز بايد در جلسات ديگر مورد بحث قرار گيرد. ولي اجمالا آياتي داريم که از آنها استفاده مي شود کساني که ايمان ندارند محروم از فهم هستند ،مثل آيه وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُورا.
البته دين سطحي از تفاهم را با غير مسلمان و غير مؤمنين دارد که آنجا هم نيازمند به سطحي از تقوا است و لذا ساحران که از آن تقوا برخوردار بودند با نشانه هايي که ديدند حق را فهميدند و گفتند آمنا برب هارون و موسي، اما فرعون که اين سطح از تقوا را نداشت حق را نفهميد و شرط فهم را نداشت.
پاسخ
اين فرمايشات را به طور پراکنده شنيده بودم ولي براي برررسي يک تفکر بايد جوانب مختلف آن مورد بررسي قرار بگيرد. چه بسا برخي نظرات که در ابتدا حتي کفر تلقي شوند ولي با تعمق بر روي آنها دانسته ميشود که جزء برترين و بالاترين نتايجي است که علما به آن رسيدهاند. البته اگر ديدار حضوري يا آنلاين اتفاق بيفتد خيلي بهتر مي توان به بررسي اين نظرات پرداخت. براي توضيح مختصر عرض ميکنم که شايد عقيده بنده نظري بين نظر دوم و سوم باشد و البته شايد کمي پيچيدهتر و محتاج استدلالهاي قويتر... فلذا بحث بر سر اين موضوع را به زماني مناسب ميگذارم.