سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کسب معرفت

کسب معرفتاز نظر دین مهم مقدار عمل نیست. شما اگر فقط به انجام واجبات و ترک محرمات مقید باشید قطعا به سعادت خواهید رسید.

کسی که به انجام واجبات و ترک محرمات مقید باشد و این تقید همراه با کسب معرفت عقلی باشد این تقید و تسلیم در مقابل حضرت حق باعث خواهد شد که این معرفت عقلی به معرفت قلبی تبدیل شود و صبر که تسلیم عقلی است به رضا که تسلیم قلبی است مبدل شود.

وقتی شما معرفت عقلی دارید یعنی عقلتان به شما دستور می‌دهد تسلیم خدا شوید. ولی تا وقتی قلبتان تسلیم حق نباشد انجام دستورات خدا برایتان تلخ خواهد بود ولی چون عقلتان دستور به تسلیم در مقابل حضرت حق می‌دهد اعتراض و شکایتی نخواهید کرد. به همین جهت هست که به انجام واجبات و ترک محرمات تکلیف گفته می‌شود. چون انسان در شروع تسلیم در مقابل خدا که همان مقام صبر باشد که حداقل ایمان هم هست (حداکثر ایمان وقتی است که انسان به اطمینان قلبی برسد که او را به مقام رضای کامل برساند) چون قلبا تسلیم نیست؛‌ تسلیم در مقابل خدا برایش تلخ خواهد بود.

اگر انسان با کسب معرفت عقلی حداقل ایمان را کسب کند و شروع به عمل بر اساس همان ایمان کند به مرور همین تسلیم عملی همراه با اکراه باعث خواهد شد که تسلیم در مقابل حضرت حق برایش ملکه شود و از تسلیم عقلی به تسلیم قلبی برسد. وقتی انسان به تسلیم قلبی رسید دیگر انجام آن دسته از واجبات و ترک آن دسته از محرماتی که نسبت به آنها تسلیم قلبی ایجاد شده است برایش سخت و تلخ نخواهد بود و این ادامه خواهد داشت تا به تسلیم کامل و محض در مقابل حضرت حق برسد که در این مرحله جز حق را نخواهد دید.

پس هر کسی به قدری که تسلیم قلبی کسب کرده است از انجام واجبات و ترک محرمات لذت خواهد بود. اینجاست که خدا باز ما را رها نمی‌کند و چون کسب مراتب بالای کمال نیازمند اطاعت بیشتر است برای ما توسط دستورات غیرالزامی راه رسیدن به کمال را نشان داده است.

پس هر کسی پس از اینکه معرفت عقلی کسب کرد بر اساس این معرفت عقلی تسلیم در مقابل حق شد به مقداری که این تسلیم عقلی تبدیل به تسلیم قلبی شود خود به خود تمایل به انجام بیش از واجبات و ترک بیش از محرمات خواهد داشت. چنین کسی که انجام واجب و ترک حرام برایش ملکه شده باشد و به همین جهت تمایل به انجام بیش از واجب و ترک بیش از حرام داشته باشد انجام مستحب و ترک مکروه برایشی تلخ نخواهد بود بلکه بسیار گوارا و لذت‌بخش خواهد بود. چنین کسی مثل کسی نخواهد بود که گاهی حالی به او دست می‌دهد و مستحبی را انجام دهد یا مکروهی را ترک کند؛ بلکه چون انجام مثل آن مستحب از واجبات یا ترک مثل آن مکروه از محرمات برایش ملکه شده است و از انجام آن لذت می‌برد پس انجام آن نوع مستحب یا ترک آن نوع مکروه دائمی خواهد بود.

مثال: یکی از تکالیف زن در مقابل شوهر این است که بدون اجازه شوهر از منزل خارج نشود. زنی که با دلایل محکم عقلی به این نتیجه رسیده است که باید واجبات را انجام دهد و محرمات را ترک کند به این حکم بدون اعتراض و شکایت مقید خواهد بود ولی تا این تسلیم عقلی به تسلیم قلبی تبدیل نشده است چنین تقیدی برایش شیرین و لذت‌بخش نخواهد بود. هر چه زن مقید به اطاعت دستورات خدا باشد کم کم این تسلیم عقلی به تسلیم قلبی تبدیل خواهد شد. یعنی در زن روحیه‌ای به وجود خواهد آمد که مطابق با هدف خداوند متعال از چنین دستور الزامی است. از آنجا که زندگی ایده‌آل در ازدواج دائم از نظر اسلام زندگی است که زن در آن تحت ولایت قلبی شوهر باشد که نشانه پذیرش ولایت قلبی هم عشق به شوهر و تسلیم در مقابل شوهر و اطاعت از روی عشق از شوهر و الگو قرار دادن شوهر است می‌بینیم که اسلام در ابتدای راه در دو جا که بسیار مهم است یعنی اختیار بدن زن و دومی اختیار رفت و آمد زن حکم الزامی داده است و اگر زن تسلیم کامل نسبت به این حکم باشد کم کم با ملکه شدن این اطاعت از دستور خدا هدف و روح این تکلیف الزامی در قلب و جان زن و از دل و جان پذیرفته خواهد شد و تسلیم عقلی تبدیل به تسلیم قلبی و با تمام وجود خواهد شد و اینجاست که خداوند چنین زن مومنی را رها نمی‌کند و به او می‌گوید که بهترین و بالاترین مستحب برای او تسلیم در مقابل شوهر و اطاعت از اوامر اوست. پس اگر زنی با تسلیم عقلی در مقابل خدا و تقید کامل به این حکم الهی چنی ملکه‌ای را به وجود نیاورده بود قطعا به جایگاهی نمی‌رسید که خداوند چنین توصیه اخلاقی و مستحبی به او بنماید. پس چنین زنی چنین دستور اخلاقی و مستحبی را با شوق و عشق و علاقه انجام خواهد داد و در انجام آن دوام خواهد داشت.

در پایان به سه نکته اشاره می‌شود:

1- با توضیحات فوق روشن شد که چرا به دستورات مستحب و مکروه دستورات اخلاقی گفته می‌شود و به واجبات و محرمات تکالیف گفته می‌شود. چرا که انجام واجبات و ترک محرمات مانند دارویی است که کسی که نفس و روح او بیمار باشد یا هنوز به بلوغ نرسیده باشد چه بخواهد و چه نخواهد درمان دردهای او در این داروست. از آنجا که وقتی انسان تمایل به چیزی ندارد انجام آن برایش همراه با مشقت و سختی است چنین دستوراتی را تکلیف نامیده‌اند. اما وقتی انسان انجام واجب یا ترک حرامی برایش خلق و ملکه بشود از روی میل و رغبت آن را انجام خواهد و چون انجام مستحبات و ترک مکروهات مشروط به میل و رغبت همراه با دوام می‌باشد و چنین میل و رغبتی پس از ملکه شدن به وجود می‌آید چنین دستوراتی را دستورات اخلاقی می‌گویند.

2- اگر کسی خودش را ملزم به انجام مستحبات و ترک مکروهات نماید و به اکراه مقید به انجام مستحبات و ترک مکروهات باشد اینطور نیست که همچنان خیری که در انجام مستحب و ترک مکروه است به او خواهد رسید. چنین کسی نه تنها هیچ سودی از عمل خویش نخواهد برد بلکه چون الزام به عملی پیدا کرده است که دین دستور به چنین الزامی نداده است زمینه را برای امراض قلبی مانند عجب و ریا و تکبر و ... آماده خواهد کرد. وقتی عمل مستحبی از روی اکراه انجام شود پس از مدتی انگیزه عمل به آن مستحب از بین خواهد رفت و نه تنها علاقه‌ای به وجود نخواهد آمد بلکه ممکن است حتی تنفر نسبت به آن مستحب ایجاد شود. یعنی مستحبی که قرار بود او را به مراتب بالاتر کمال برساند باعث خواهد شد که او از خدا و بندگی خدا دور شود. همانطور که شوق به انجام مستحب و ترک مکروه هم در رشد و تعالی انسان تاثیر بسیار زیادی دارد. همچنین وقتی کسی خود را ملزم به انجام مستحبات و مکروهات بنماید چون انگیزه کافی برای چنین تقیدی را ندارد پس از مدتی خسته خواهد شد و آن عمل را رها خواهد کرد و یک عمل که قرار بود انسان را به کمال و تعالی برساند باعث سقوط او خواهد شد. نمونه چنین دستوراتی را در جای جای فرمایشات ائمه دین می‌توان مشاهده کرد؛‌ از دستور در خوردن غذا تا انجام مستحبات مختلف. آنجا که می‌فرمایند پیش از اینکه کاملا گرسنه شوید به سمت غذا نروید و پیش از اینکه سیر شوید دست از غذا بکشید. چون اولا اگر ما بدون میل به سمت غذا برویم فایده‌ای را که باید داشته باشد نخواهد داشت و به خوبی جذب بدن نخواهد شد و با ادامه این کار ممکن است حتی تنفر از آن غذا هم ایجاد شود و غذایی که قرار بود مفید برای ما باشد مضر شود. ثانیا وقتی کاملا سیر می‌شویم باز علاقه به آن غذا از بین می‌رود و بدون علاقه آن غذا تاثیری که باید در جسم و روح ما داشته باشد نخواهد داشت.

3- آنچه در بالا به عنوان مثال گفته شد به این معنی نیست که زن با هر شوهری باید چنین رفتاری داشته باشد. آنچه مهم است این است که خانم‌ها باید در انتخاب همسر دقت زیادی بنمایند که علاوه بر اینکه شوهر تکیه‌گاهشان در زندگی دنیوی باشد در معنویات و زندگی اخروی هم تکیه‌گاهشان باشد. باید با کسی ازدواج کنند که بتوانند پس از مدتی که انجام واجبات و ترک محرمات نسبت به شوهر برایشان ملکه شد به مرحله انجام مستحبات با علاقه و اشتیاق برسند. یعنی زن باید با مردی ازدواج کند که از روی میل و رغبت از او اطاعت کند و چنین اطاعتی به وجود نمی‌آید مگر اینکه زن عاشق مردی باشد و تعلق او به شوهرش تعلق ولایی باشد و زن ولایت قلبی شوهر را بپذیرد. پس اگر زن در انتخاب همسر دقت لازم را انجام داد و در انتخاب همسر مناسب کوتاهی نکرد و به ویژگی‌هایی که دین فرموده است در شوهر دقت کرد و اگر خودش متخصص است طبق نظر خودش و اگر متخصص نیست با مشاوره با یک متخصص باتجربه همسر مناسبی را انتخاب کرد مانند همه کارهای دیگر چون به وظیفه خود عمل کرده است حتی اگر در انتخاب اشتباه کرده باشد خداوند متعال خیری را که قرار است از طریق شوهر به او برساند از طریق دیگری به او خواهد رساند. ولی خانمی که در انتخاب شوهر دقت نکرده باشد و به وظیفه خود عمل نکرده باشد و با مرد مناسب و شایسته‌ای ازدواج نکند؛ چون به وظیفه خود عمل نکرده است پس خیری که می‌توانست از طریق شوهر به او برسد از طرق دیگری به او نخواهد رسید. مگر اینکه توبه کند و به سوی خدا بازگردد و خطاهای گذشته را جبران کند و از او بخواهد که خیر را از طریق دیگری به او برساند.


برای ورود به کانال تلگرام اینجا کلیک کنید.



کلمات کلیدی : بندگی، تسلیم، رضا، سعادت، عشق، تکلیف، اخلاق، توبه، صبر، ولایت، تکالیف، تعبد، کمال، معرفت، morality، patience، pefection، happiness